شكسپیر : اگر كسی را دوست داری رهایش كن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده
دانشجوی زیست شناسی : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... او تكامل خواهد یافت
دانشجوی آمار : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر دوستت داشته باشد ، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یك رابطه مجدد غیر ممكن است
دانشجوی فیزیك : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطكاك بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است
دانشجوی حسابداری : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر برگشت ، رسید انبار صادر كن و اگر نه ، برایش اعلامیه بدهكار بفرست
دانشجوی ریاضی : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر برگشت ، طبق قانون 2=1+1 عمل كرده و اگر نه در عدد صفر ضربش كن
دانشجوی كامپیوتر : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر برگشت ، از دستور كپی - پیست استفاده كن و اگر نه بهتر است كه دیلیت اش كنی
دانشجوی خوشبین : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن... نگران نباش بر می گردد
دانشجوی عجول : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ... اگر در مدت زمانی معین بر نگشت فراموشش كن
دانشجوی شكاك : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ...اگر برگشت ، از او بپرس " چرا " ؟
دانشجوی صبور : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ...اگر برنگشت ، منتظرش بمان تا برگردد
دانشجوی رشته تاریخ : اگر كسی را دوست داری ، به حال خود رهایش كن ...اگر برگشت ، باز هم به حال خود رهایش كن ، این كار را مرتب تكرار كن.
ریحانه به منزل ما رفت و آمد داشت و از همان لحظه اول که او را دیدم، متوجه نگاه شیطانی و حرکات و رفتار غیرعادی اش شدم. من موضوع را به همسرم اطلاع دادم و گفتم: بهتر است با دوستش قطع ارتباط کند. اما ملیحه این موضوع را جدی نگرفت و گفت: خوب نیست دل ریحانه را بشکنم و می توانم با او دوست بشوم…
شنیدن این حرف از زبان زنی که بارها و بارها از من خواسته بود طلاقش بدهم، دور از انتظار نبود. او همیشه می گفت: به خاطر پدرش تن به این ازدواج داده است و به سختی مرا تحمل می کند.
اگرچه من هم به اصرار خانواده ام با ملیحه ازدواج کردم و دل خوشی از زندگی ام نداشتم، اما به همسرم گفتم تو می دانی که پدر من و پدر تو شریک هستند و در صورتی که حرفی از طلاق بزنی، هم رابطه آن ها به هم می خورد و هم پشتوانه مالی مان را از دست خواهیم داد. پس به ناچار باید فعلا بسوزیم و بسازیم و خودمان را به دست سرنوشت بسپاریم.
در این شرایط من با اطلاع ملیحه تن به رابطه ای کثیف دادم و اسیر هواهای نفسانی شدم. دوست همسرم در حضور او به خانه ما می آمد و همدیگر را می دیدیم مدتی گذشت و ملیحه همچنان اصرار داشت که طلاقش بدهم. ولی خانواده هایمان تهدید می کردند که اگر حرفی از جدایی و طلاق بزنیم از ارث محروم خواهیم شد و خون به پا خواهند کرد.
واقعا مانده بودیم چه کار کنیم تا این که ملیحه از طریق دوستش زمینه ارتباط من با چند زن دیگر را نیز فراهم کرد و حسابی در لجنزار گناه و معصیت گرفتار شدم. متاسفانه در این مدت به دام موادمخدر نیز افتاده بودم. ملیحه پس از آن که نقشه شوم خود را برای جدایی از من عملی کرد، تقاضای طلاق داد و گفت: دیگر حاضر نیست به زندگی با مردی معتاد که دارای فساد اخلاقی است، ادامه بدهد. او با مدارکی که در دست داشت به اطرافیان ثابت کرد که به کریستال اعتیاد دارم و حتی تصاویری را که از رابطه غیراخلاقی من با زنان غریبه تهیه کرده بود، در اختیار پدر و برادرم گذاشت.
با این وضعیت دیگر هیچ دلیلی برای ادامه زندگی مشترکمان وجود ندارد و من بدبخت با ندانم کاری، بازیگر این فیلم سیاه شدم و قربانی تصمیمات خودسرانه و غرور بزرگ ترهایم هستم. پدر و برادرم تصاویر مربوط به فساد اخلاقی مرا دیده اند و برایم خط و نشان کشیده اند اما هیچ کس نمی داند ملیحه خودش این دام را برایم پهن کرد تا بتواند به راحتی طلاق بگیرد و با پسر مورد علاقه اش ازدواج کند.
دو روز قبل امتحان :
.امروز رو استراحت مى کنم.از فردا بکوب شروع مى کنم به خر زدن !
.
.
يک روز قبل امتحان :
... .
ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ،
ﮐﻮﻭﻭ. . .ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ
..چيزى نيس درسش آسوونه
.
.
شب امتحان :
.
واااى چقدر زيااااااده ..نميرسم همش رو بخوووونم ... بايد صبح پاشم بخووونم
.
.
صبح امتحان:
.
واااااااااى..چراااا من بيدااااااار نشدم..هيچى نخووووندم..هيچى بارم نيس ....خدايا خودت بخيريش کن اين يکى رو قول ميدم وااااسه بعدى خفن بخوووونم
.
.
بعد امتحان :
.
اين يکى رو هم که ترررررر زديم...حالا بريم امروز رو استراحت بکنيم يه ذره روووحيه ام عوض شه
:|
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!
ϰ-†нêmê§ |